خو یه چالش سادیسمی داریم براتون 

 

قضیه از این قراره که من یه داستان یکی دو خطی تعریف میکنم بعد شما تو کامنت ادامش رو میگی بعد نفر بعدی تو کامنت بعدی ادامه داستان شما رو میگه و همینجوری ادامه پیدا میکنه تا یه سم کامل شکل بگیره😐

 

جاست به بایس های ملت توهین نکنید 😐

 

کامنت ها هم بازه 🙃

 

 

سو داستان :

 

 

جیمین از کنسرت فوق العاده Butter برگشته بود و همینطور که دست در گردن جین انداخته بود با هم تخمه میشکستن و میخوردن 😐

اونا به بقیه گفته بودن ‌که شما با ماشین برین ما دلمون میخاد یکم پیاده روی کنیم ...

 

همینطور که با هم قدم میزدن کم کم هوا داشت رو به سیاهی میرفت...

 

یکهو یک نفر که پوست خیلی رنگ پریده ای داشت ( احتمالا خون آشام بود ) پرید جلوی اون ها ...

خون آشام هم گفت : ایتط۸ثتوبجقنحقحثکی

اون ها هم جیغ زدن و جیش کردن به خودشون زنگ زدن به پلیس 😐💔

 

ولی همین که خاستن زنگ بزنن به پلیس 

 

جین زد روی دست جیمین و گفت : بزار یکم بریم جلو تر الکی زنگ نزنیم

ولی اخر مجبور میشن زنگ بزنن

مامورای پلیس چون مست بودن میزنن به تهیونگ ولی سر راه میرن دادگاه تا حساب خون اشامی که باعث جیش دو عابر پیاده شده بود رو برسن و اعدامش کنن.. :/ 😂

تو دادگاه مامور های پلیس یک عدد مجرم خود پاف پندار مشاهده میکنن و اینگونه میشه که فرمانده نعره میزنه خدا چه افریدی؟!

و روح تهیونگ با لبخندی ملیح میگه همزاد گاو تو رو افریده:)

جین و جیمین به سوی دادگاه میرن تا قصاص جیش رو بگیرن و برای ترسوندن خون اشام تمرین میکنن ولی از کیوتی بیش از حد جیمین کل بی تی اس دچار جیش میشن-_-

و همه میرن دادگاه تا قصاص برای جیمین بگیرن 😐🙌🏻

ولی جلوی در دادگاه روح تهیونگ با لبخندی گشاد به کوک میگه : بکش جلو اون روسری رو:|

جونگ کوک هم از سر حرص کلا روسری رو در میاره

پلیسا هم میان دستبند میزنن میبرنش به جرم گوش ندادن  به حرف روح مرحوم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پ.ن : خداوکیلی دیدید چه سمی خلق کردیم 😐

 

پ.ن ۲ : ادامش رو بنویسیدددددددد